دنــــــیـــــای مــــن بــعــد از تــــو نــابـــوده...

جانم ؟

 

جانم فلج میشود

 

وقتی که صدایش میکنم و “او” نیست که بگوید :

 

جانم ؟

 

 

+ نوشته شده در یک شنبه 11 اسفند 1392برچسب:, ساعت 20:30 توسط مریم.... |


به سلامتی‌...

 

به سلامتی

 

عشقی که من را داشت

 

ولی در گوش همه زار میزد که تنهایم ....

 

 

+ نوشته شده در جمعه 9 اسفند 1392برچسب:, ساعت 22:25 توسط مریم.... |


طاقت ادامه بازی را نداشتم ...

 

طاقت ادامه بازی را نداشتم

 

زمانی که رقیب تازه واردم گفت

 

 

من جسمم را به او می فروشم

 

 

و تو احساست

 

کنار کشیدم چون از نتیجه بازی می ترسیدم...

 

+ نوشته شده در جمعه 9 اسفند 1392برچسب:, ساعت 22:22 توسط مریم.... |


به سلامتی‌...

 

به سلامتی‌...

 

کسانی که با تو از صد دریای طوفانی عبور میکنه

 

ولی‌

 

بدون تو ... تو هیچ ساحل امنی‌ پیاده نمیشه...

 

 

 

+ نوشته شده در سه شنبه 6 اسفند 1392برچسب:, ساعت 20:56 توسط مریم.... |


یک برو بر زبانم آمد...

 

یک برو بر زبانم آمد به خاطر تو

 

و هزار هزار “بمان” که در دلم ماند که ماند که ماند …

 

 

+ نوشته شده در شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, ساعت 23:13 توسط مریم.... |


در ازدحام آدمها ...

 

شبیه کسی که از یک آدرس

 

تنها پلاکش را می داند ،

 

در ازدحام آدمها و خیابانها

 

دنبال دستهایت می گردم ...

 

 

+ نوشته شده در شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, ساعت 23:8 توسط مریم.... |